غدیر روز طلوع آفتاب ولایت در پهنه بی کران رسالت، مبارک باد
آنانکه غدیر عشق را می دانند گلگشت سریر عشق را می دانند
در صحنه بی بدیل قلب مومن خوش نقش امیر عشق را می دانند
آن زمان که ندای "من کنت مولاه" و صدای"الله اکبر" در صحرای غدیر پیچید ملائک از شوق به ولوله آمدند و فضای ملکوت را با تأسی از عالم ملک، عنبرین از درود کردند .
"ای رسول ما ! آنچه بر تو نازل آمد ابلاغ نما که اگر چنین نکنی رسالت الهی را ابلاغ نکرده ای ". نهراس ! از دشمنان علی بیم مدار، عالم خاکی را به این نغمه گلستان کن و داعیه بدخواهانت را برانداز که پس از من مولا و اولی بر شما، علی است.
مسلمانان تازه از حج آمده دسته دسته آمدند ، دست در دست علی دادند و تبریک های ملائک را به ترجمان نشستند. از آنکه گفت :"بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه " تا آن مخدراتی که با نهادن دست خود در تشت آب ولایت مولا را مؤید آمدند.
جایگاه غدیر در نزد مسلمانان به جهت واقعه آخرین سال حیات رسول خدا(ص) ویژگی خاصی دارد ولی اهمیت این روز از دیرباز مطرح بوده و دیگر انبیای الهی نیز با این روز آشنا و در ارتباط بوده اند . انتخاب یوشع بن نون، شمعون الصفا و آصف بن برخیا به جانشینی حضرت موسی(ع)، عیسی(ع) و سلیمان (ع) نیز در این روز بوده است .
تمامی پیامبران الهی از آدم تا به خاتم دارای وصی بوده اند . نام وصی آدم(ع) ، " هبة الله " بود که به زبان عبرانی،"شیث"خوانده می شود. وصی ابراهیم(ع)"اسماعیل " ، وصی یعقوب (ع) " یوسف " ، و وصی موسی(ع) " یوشع بن نون" می باشد که همسر موسی بر ضد او شورش نمود . وصی عیسی نیز" شمعون " نام داشت.
خاتم الأنبـیاء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز پیـامبری نو ظهـور و جدای از پیامبـران پیشیـن نبود تا امت خویـش را بـدون تعییـن "وصی" و" ولی امر" رها سازد . او همان کسی است که جامعه اسلامی کوچک مدینه را به هنگام غیبت خویش ، یک لحظه هم بدون رهبر رها ننمود و هر بار که شهر مدینه را حتی برای مدتی کوتاه ترک می نمود ، شخصی را به جانشینی خویش منصوب می داشت . آری ، محال است که خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) و دیگر رسولان خدا ، جامعه اسلامی را برای همیشه تاریخ رها سازند و "ولی امر" پس از خود را تعیین ننمایند . نه تنها پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رهبر جامعه و وصی خویش را معین نمود ، بلکه از این جهت نیز شباهتهای شگفت انگیزی با پیامبران دیگر دارد .
ویژگی های غدیر
غدیر از ویژگىها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر در زمینه امامت امیر المومنین(ع)، برتر و شاخصتر کرده است؛ از جمله:
1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کردهاند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تأیید نمودهاند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
2. گرچه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در فرصتهاى مختلف و موقعیتهاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت علىعلیه السلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّةالوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مىبردند؛ رسمیّت بیشترى به روز غدیر داده بود.
3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهمترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشتساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مىشود.
4. آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این اجتماع را در محلّى تشکیل داد که در آنجا راههاى مختلف از هم جدا مىشد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینىهاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفى امیرمؤمنان(علیه السلام) و بلندکردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
5. آیهاى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانىهاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین»(1)
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مىدارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على(علیه السلام) را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرّفى مىنماید و در مقابل نگرانىهایى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مىشود.
اما آیهاى که بعد از اعلام ولایت على(علیه السلام) در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دلهاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکمالاسلام دیناً»(2)
امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
6. فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنانعلیه السلام نیز حادثه مهمّى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان(علیه السلام) دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمهاى فراهم شد و على(علیه السلام) در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصّى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بیعت نمایند.
غدیر و فاطمه
غدیر از اهرم هایی بود که اهل بیت(علیهم السلام) به خوبی می توانستند با تمسک به آن در مقام دفاع از ولایت برآیند. حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در مواردی به این مهم پرداختند:
1 - ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمهعلیها السلام چنین نقل مىکند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا(علیه السلام) از عمّههایش فاطمه، زینب و امّکلثوم، دختران امام موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل مىکند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق(علیه السلام)از عمّهاش فاطمه، دختر امام محمدباقر(علیه السلام) و او از عمّهاش فاطمه دختر امام زین العابدین(علیه السلام) نقل مىکند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین(علیه السلام )از عمّهشان امّکلثوم دختر امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل مىکند که مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام) دختر مکرّم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) خطاب به مردم فرمود:
«أنسیتم قول رسول اللّهصلى الله علیه وآله وسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قولهصلى الله علیه وآله وسلم: أنت منى بمنزلة هارون من موسى(3)؛ آیا کلام رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسىعلیه السلام مىباشد.»؟!
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت(علیهم السلام) به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونهاى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّى و قابل تأمّل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهلبیت(علیهم السلام) و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدتهاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسلهاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم(علیهم السلام) در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمىگذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مىساختند و بار مسؤولیت حفظ امانتهاى الهى و یادگارهاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و فاطمه زهرا(علیها السلام) را بر عهده آنان مىگذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانتها را به نسلهاى بعدى انتقال مىدادند. این حدیث، نمونهاى از احادیث «فاطمیّات» است و نمونههاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
2 - در دوران غربت بعد از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مىتوانستند با حضرت زهرا(علیها السلام) دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا(علیها السلام) ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مىگوید:
پس از وفات رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) فاطمه زهرا(علیها السلام) را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدّت منقلب بود و اشک مىریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مىخواهم با شما در میان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على(علیه السلام )داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مىدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهداللّه تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مىگیرم که شنیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مىدهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على(علیه السلام) سکوت کرد، و براى گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهراعلیها السلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول اللّهصلى الله علیه وآله وسلم: مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتى و لا تأتى - أو قالت: مثل علىّ - ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فىاللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»(4)؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»(5) هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مىروند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.
(سپس حضرت زهراعلیها السلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىکردند و از عترت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمىکردند، و امامت همان گونه که پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم معرّفى فرمود، از علىعلیه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مىرسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و براساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، مىآفریند و هرچه بخواهد، برمىگزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»؟
آرى شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست، کور مىشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»(6)
3 - «غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهراعلیها السلام در مقابل حمایتهایش از حقّ امیرمؤمنانعلیه السلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنانعلیه السلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهراعلیها السلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینههاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهراعلیها السلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مىدانستند که خاندان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامّه مردم به اثبات برسد پایههاى لرزان حکومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهاى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهراعلیها السلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهاى که طنین سخنان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را در اذهان مردم به یاد مىآورد، گویى که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پردههاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهراعلیها السلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مىشنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر علىعلیه السلام ترجیح نمىدادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهراعلیها السلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدةالنّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فى هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر علىعلیه السلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او رویگردان نمىشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمىکردیم!»
حضرت زهراعلیها السلام فرمود:
«الیک عنّى فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم براى هیچ کس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»(7)
-------------------------------------------------------
1. مائده / 67.
2. همان / 3.
3. اسنى المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.
4. قصص / 68.
5. حجّ / 46.
6. کفایةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 - 40.
7. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
8 – پایگاه اطلاع رسانی بسوی ظهور http://zohoor.irib.ir
The Religious Authority H.E. Sayyed Muhammad Husain Fadlullah delivered the two Friday prayer sermons at the Imamain Al-Hasanain Mosque, November 24, 2006, Several prominent religious scholars, dignitaries and thousands of believers attended the Jumu’a prayer.
Honesty and Trustworthiness are the Fundamental Characteristics of the Muslim Society
The First Sermon
In the Name of God, the Compassionate, the Merciful;
In conveying their messages, the Messengers have focused on educating man on the sense or responsibility in his private and public life, and specifically to enjoy two moral virtues: honesty and trustworthiness.
Allah wants man to be truthful in what he says, that is not to alter the truth but be quite accurate in telling it. In this aspect, we have to adhere to the honesty of intention; not to promise something and intend to do another. Then there is the honesty in your position which is manifested by sticking to what promotes the interests of the people.
The issue of trustworthiness is similar; Allah wants us to be trustworthy in preserving the peoples’ blood, property and honour. One should also be trustworthy regarding his responsibilities as well as the duties Allah has commissioned him with, so that he will not betray Allah, His Messenger or his fellow men.
Allah describes the Prophet (p.) as: the one who brings the truth and … accepts it as the truth-- He also says: O you who believe! Be careful of (your duty to) Allah and be with the true ones.
Thus if you want to stand within any leadership you have to make sure if it is a truthful one, whether in its platform, position, goals or means.
In talking about trusts, God says: Allah doth command you to render back your Trusts to those to whom they are due.
But God did not limit the trust to its traditional meaning. He also gave the responsibility the characteristic of being a trust: We did indeed offer the Trust to the Heavens and the Earth and the Mountains; but they refused to undertake it, being afraid thereof: but man undertook it; He was indeed unjust and foolish
This is a metaphor used to show how big a burden is that the mountains refused to accept it. God also says: ye that believe! Betray not the trust of Allah and the Messenger, nor misappropriate knowingly things entrusted to you.
Thus Allah wants the believer to be truthful and honest when he makes a commitment or when he says anything, to the extent that we have a tradition that says: "A liar does not lie while he is a believer" meaning that lying will dissociate the liar from truth and thus put him outside the sphere of belief. The same thing is true with respect to trust and the undertaking of responsibility.
If you are a civil servant or an employee in a private institution, you have to be trustworthy in performing your job. You should never betray the trust and take, for example, some of the money that runs in your hands. You should also be faithful towards your family: both the husband and wife have to be committed to secure the rights of the other spouse, since marriage is Allah's trust that he has commissioned both parties with.
This is what leads to the stability of the society, since if all its members are honest, truthful and trustworthy, and each one feels that he can trust the other, then the entire society will be stable.
But if they deal with one another with lying and betrayal they will live in a state of worrying. This is why Islam considered truthfulness in what you say and commit to as the basis of justice.
In this respect, one of our traditions says that he treats people justly and does not lie to them and does not break the promises he makes to them, is a just person.
This is what Islam says and this is the major characteristic the Prophet was known with before he became a messenger. He was known as the truthful and the trustworthy, so that he became known with this nickname which became more famous than his own name. Moreover, when Ali (a.s.) talks about his relationship with the Messenger, he says that the Prophet never found him to be lying or not truthful. Some traditions have asserted that Allah did not send any Prophet except with truthfulness and returning trust to the good and the unworthy alike.
One of the Imams even said that if Ali's assassin entrusted me with the sword that he killed Ali with and I accepted I would keep his trust.
In another saying, Imam Sadiq (a.s.) talks about the criteria that distinguish the Muslim. He refutes the idea that such a criteria could be the prayers, the fast, the pilgrimage and the like, and asserts that a Muslim is judged by his actions: He says: “Do not be deceived by their praying or fasting… but test them when it comes to truthfulness and returning the trusts”...Watch how they act at home, at work or in the community at large…
In emphasizing the importance of being truthful, the Imams used to ask those who came to memorize their sayings to learn how to be truthful before they learn them and narrate them to others. Imam Jaa’far al-Sadiq(as) advised one of his followers to learn what made Ali (a.s.) attain that supreme position in the Prophet’s eyes and adopt it. For “Ali did not reach the position he did, except by being truthful and returning the trusts” to their owners. Muhammad (p.) loved Ali (a.s.) all that love and made him that close to him because he was truthful and trustworthy. If you want me to love you and make you as close to me as Ali (as) was to Muhammad (p) you have to be truthful and trustworthy.
Imam Al-Baqir (as) also emphasized that telling the truth is very important, because Allah will see your actions, and because you yourself will know that you are truthful when you tell the truth.
Imam As-Sadiq(as) also says: "The first to believe the truthful is Allah, and himself”. He also advises the religious scholars, the callers and all Muslims: "call for God by doing good not by your tongue, so that they would see your truthfulness piety and preserves". It is not enough to preach in your sermons.
You ought to be a role model in your devotedness to worship, your truthfulness, your piety and your refraining from what Allah has prohibited.
This is what the Messenger (p) and the Imams have told us, and this is the line of the Holy Quran. We have to abide by it to become a truthful, trustworthy and honest society, and end up with the honest believers.
Walhamdo Lillahi Rabbil Aalameen
Courtesy:http://bayynat.org
شیعیان پاکستان کے بعض اہم مسائل پر
مفکر اسلام
فقیہ مجاہد آیت اﷲ العظمیٰ سید محمد حسین فضل اﷲ دام ظلہ کااظہار خیال
(مجموعۂ طلاب پاکستانی مقیم قم)
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
محضر مبارک
مرجع دینی حضرت آیت اﷲ العظمیٰ سید محمد حسین فضل اﷲ دام ظلہ السلام علیکم و رحمۃ اﷲ و برکاتہ
بعد از سلام
ہم حوزۂ علمیہ قم میں مقیم پاکستانی دینی طلاب‘ ایک طرف عالم اسلام میں پیش آمدہ جدید حالات و حوادث اور دہشت گردی کے بہانے عالمی استکبار بالخصوص امریکہ کی جانب سے اسلام کے خلاف بے رحمانہ پر وپیگنڈے ‘ عداوت و دشمنی پر مبنی رویے اور دوسری طرف ‘ پاکستان کی اہمیت کے پیش نظر چند سوال پیش کرتے ہوۓ آپ کی جانب سے راہنمائ کے خواہاں ہیں۔
سوال نمبر ١ ﹣ ہم اما م عصر عجل اﷲ فرجہ الشریف اور آنحضرت (ص) کی عالمی حکومت پر اعتقاد رکھتے ہیں اور خود کو (زمانہ غیبت میں) علماۓ اسلام کی قیادت میں اسلامی اصولوں اور اقدار کے احیاء اور نشر و اشاعت کے لۓ جد و جہد کا مکلف و مسئول سمجھتے ہیں۔ سوال یہ ہے کہ ایک ایسا معاشرہ جس میں ہمیں اکثریت حاصل نہیں وہاں ہمارا فریضہ کیا ہے؟
جواب ﹣ ہماری نظر میں اسلامی اصولوں اور اقدار کے احیاء کے لۓ افراط و تفریط سے پاک ایک متوازن جد و جہد کی ضرورت ہے جو اس سلسلے میں اسلام حقیقی یعنی ائمہ اہل بیت علیہم السلام کی تعلیمات پر مبنی ہو اور جو اپنی جزئات اور دور حاضر کی انسانی زندگی کے مسائل کے حل کے سلسلے میں قرآن مجید‘ سنت معتبر اور میراث ائمہ طاہرین علیہم السلام سے الہام لے۔ یہ جد و جہد ‘ حیات انسانی کے کلیات کی صحیح سمت معین کرے اورمعاشرے کو اسلامی خطوط پر گامزن کرنے کا وسیلہ بنے ۔نیز معاشرے میں پائ جانے والی ہر قسم کی خرافات ‘ جہل و پس ماندگی کو دور کرے جوعصر حاضر کے تقاضوں سے ہم آہنگ ایک مسلمان نسل ِ نو کے وجود میں آنے میں رکاوٹ ہے اور اس طرح شیعیت اپنے بنیادی اصولوں سے دست بردار ہوۓ بغیر آج کی دنیا میںاپنا کردار ادا کر سکے۔ہمارا فریضہ ہے کہ شیعیان پاکستان کے مسائل کو مدنظر رکھ کر پیروانِ اہل بیت (ع) میں اتحاد و ہمدلی کی راہ ہموار کریںاورمشترکہ امور میں ہم آہنگی ‘ اختلافی مسائل میں گفتگو ‘ اختلافات کو ابھارنے والے جزوی اور معمولی مسائل جیسے مرجعیت کے مسئلے پر اختلاف سے اجتناب برتیں اور بالخصوص جبکہ ہم جانتے ہیں کہ مذہبی تعصبات کی وجہ سے پاکستان کے شیعہ مسلمان‘ ظلم و بربریت کا شکار ہو رہے ہیں اور انکی مساجد اورخاص و عام شخصیات پر مسلسل حملے جاری ہی‘ ایسی صورتحال میں موجودہ مشکلات و مسائل کا عقلمندی ‘ حکمت و تدبیراور دور اندیشی سے جائزہ لینا چاہۓ۔ایک ایسے معاشرے میں جہاں شیعوں کو اکثریت حاصل نہیں اور تعصبات بھی پاۓ جاتے ہیں وہاںشیعوں پر واجب ہے کہ دوسروں کے جذبات بھڑکانے والی حرکات جیسے ان کے مقدسات پر حملوں سے اجتناب کریں کیونکہ یہ اعمال تعصبات میں اضافے کا سبب بنتے ہیں۔
امام علی علیہ السلام فرماتے ہیں : انیِّ أکُرَہُ لَکُم اَنُ تَکُونُوا سَبَّابِیُنَ مجھے پسند نہیں کہ تم سب و شتم کرنے والے بنو ۔(نہج البلاغہ ﹣ خطبہ ۴۰۶)
ایک اور مقام پر مولا (ع) فرماتے ہیں : أُحُصُدِ الشَّرَّمِنُ صَدرِ غِیرِکَ بِقَلَعِہِ مِنُ صَدرِکَ دوسرے کے سینے سے شر کو نکالنا ہے تو پہلے اپنے سینے کو شر سے خالی کر دو۔ (نہج البلاغہ ﹣ کلمات قصار ۱۷۸)
سوال نمبر ٢ ﹣ آپ باخبر ہیں کہ پاکستان میں اسلامی تحریک کے نام پر جماعتیں اور پارٹیاں قائم ہیں لیکن مع الاسف یہ جماعتیں ‘ مذہبی گروہوں میں تبدیل ہو چکی ہیں اور اسی وجہ سے بہت سے شیعہ مسلمان‘ سیکولر پارٹیوں اور گروہوں کا رخ کرتے ہیں اور یہ عمل انکے اسلامی عقائد کی تضعیف و کمزوری کا سبب بنتا ہے اور یہی وہ بات ہے جو مغرب اور ہمارے ملک پر حاکم طبقہ چاہتا ہے ۔ایسی صورتحال میں شیعہ مسلمانوں اور انکے علما کا فریضہ کیا ہے؟
جواب﹣ سیکولر گروہ اور پارٹیوں میں سے بعض ملحدانہ فکر اور طریقۂ کار پر گامزن ہیں اور بعض دین اور سیاست کی جدائ کے قائل ہیں اور اسی مقصد کے لۓ سرگرم عمل ہیں ۔ انکی یہ سرگرمیاں صحیح اسلامی فکر کے خلاف ہیں ۔اسلامی تعلیمات کی رو سے ان پارٹیوں میں شمولیت بنیادی طور پر’’ حرام‘‘ ہے۔ لیکن اگر شدید ضرورت پیش آ جاۓ یعنی انکا ساتھ دینے سے ہمیں جانی یا سیاسی و اقتصادی تحفظ حاصل ہو تا نظر آۓ تو خصوصی احتیاط کے ساتھ‘ بعض اوقات ان کا ساتھ دینا جائز بھی ہو جاتا ہے بشرطیکہ سیاسی و اجتماعی امور کے ماہرین’’اہل خبرہ‘‘ (Specialists) سے راۓ لی جاۓ نیز ساتھ ہی ساتھ جامع الشرائط فقیہ سے اجازت حاصل کی جاۓ۔البتہ شیعوں اور انکے علما کا فریضہ ہے کہ ایک ایسی اسلامی تحریک کے قیام کے لۓ کام کریں جو فکری و سیاسی مسائل میں اہل بیت (ع) کے فکری و سیاسی اسلوب پر مبنی ہو۔ اور جو ملکی سطح پرعلما کی‘ عوام کی اور ثقافتی و سیاسی غرض تمام تر سرگرمیو ں کواپنے اندر سموۓ ہوۓ ہو ۔ اسکے ساتھ ساتھ اس تحریک کے لۓ لازم ہے کہ وہ دوسرے مسلمانوں اور اسلامی تحریکوںکے لۓ اپنے بازو پھیلاۓ رکھے اور عملی اتحاد اور مل جل کر آگے بڑھنے کے لۓ ان کے ساتھ گفتگو کا دروازہ ہمیشہ کھلا رکھے۔یہ بھی لازم ہے کہ تعصب سے پرہیز کیا جاۓ کیونکہ تعصب ہمارے وجود کے لۓ مضر ہے اور یہ اکثریتی گروہ کے ساتھ تعلقات کے قیام میں کسی طرح بھی مفید نہیں ہو سکتا۔ ہمارے خیال میں اصولوں کی پابندی کے ساتھ دوسروں سے اچھے روابط ہی وہ راستہ ہے جس کے ذریعے ہم اپنے وجود کو منوا سکتے ہیں اور یہی تعصب کا بدل ہے جونقصان دہ بھی ہے اور ہماری مشکلات میں اضافے کا سبب بھی۔
The Religious Authority H.E. Sayyed Muhammad Husain Fadlullah
delivered the two Friday prayer sermons at the Imamain Al-Hassanain Mosque,
13th October 2006 / 20 Ramadan 1427 H,
Several prominent religious scholars, dignitaries and thousands of believers attended the Jumu’a prayer.
On the Occasion of the Martyrdom of the knight of Islam
Let us follow his path in adhering to unity and defending the Right
The First Sermon
In the Name of God, the Compassionate, the Merciful
Loving God
Allah says in His Glorious Book: And among men is he who sells himself to seek the pleasure of Allah; and Allah is Affectionate to the servants. This human being, Ali (a.s.) has sold himself to God. His mind, heart and all his being was to God, from the day he was born in one of the Houses of Allah until he died in another house of Allah.
This is his secret, the secret of the Imam Ali bin Abi Talib whom we are recalling his martyrdom, when he was stabbed by Ibn Maljam, as he was praying at dawn in the mosque of Kufa. And this is why he said: In the name of Allah and on the religion of His Messenger. By the Lord of Kaa'ba, I have won. This is what he always thought about: to live his entire life serving the cause of Islam and to die adhering to the line of Islam. And this is what he told the Prophet when the latter told him that he was weeping for what they will do with you in this month.
The Commander of the Faithful asked "O' the Prophet of Allah, will that be for the safety of my Faith".
He replied, "Yes, it will be with the safety of your Faith. He was glad because that was all what he cared for.
And this also why Imam Hussein (a.s.) said when he was about to be martyred , that he does not care how or where he gets killed as long as it is for the cause of Allah.
The Knight of Islam
When we remember the Imam in this month, we remember the champion of the battle of Badr, for he played a vital and heroic role in this battle that occurred in this month, and through which Allah wanted to tell the Arabs of that time that there was another power in addition to that of Quraish and that they should not be afraid of Quraish when they wish to join Islam. This was the battle of Badr in which the Imam killed half of the infidels who fell in that war, although he had had no previous combat training. His strength was a product of his belief. That is why Gabriel said according to historians.
There is no hero except Ali (a.s.). There is no sword except his sword Zulifqar.
Ali (a.s.) was also present in the conquest of Mecca which also occurred in this Month. The Messenger(p.) was planning to open Mecca peacefully without spilling one drop of blood. That is why when the man carrying the banner said: Today is the day of Slaughter there is no security today, he gave the banner to Ali (a.s.) ordering him to say: Today is the day of Mercy and forgiveness. This tells us that Imam Ali (a.s.) fought when the Islamic interest demanded fighting and made peace when it required peace.
This is what he inspired from the Messenger when he asked the Meccans after opening Mecca: What do you think I will do to you? And when they told him, relying on his sublime manners, that he was their honourable brother he said: There is no blame on you today, and left them all free.
Thus Ali (a.s.) was the knight and hero of Islam. He was also the teacher for the Messenger(p.) used to day: "I am the city of knowledge and Ali is the gate". While the Imam used to say: "The Messenger taught me one thousand branches of knowledge of each one thousand branches are opened for me. The Messenger(p.) also said: Ali (a.s.) with the Right and the Right is with Ali. It turns with him wherever he turns. Ali (a.s.) describes his sufferings as a result of adhering to the right in saying: "The Right has left me with no friends". For they wanted him for themselves, while he wanted them for God. He stayed with Islam even he was denied his right in the caliphate after the death of the Messenger(p.) . He expressed his stand in this wise statement that shows how dedicated he was: I will keep the peace as long as the affairs of Muslims are sustained and the only injustice falls on me in particular.
Following his Lead
When we remember Ali (a.s.), we have to learn from him how to be with the Right, how we defend Islam and preserve its unity and that of the Muslims. Especially in these difficult circumstances in which the world of arrogance and unbelief wants to undermine the strength of Islam and Muslims, we have to stay with Ali (a.s.), with his heroism, his Jihad and learn how to be with the Messenger and with God, for Ali used to love Allah and His Messenger and was loved by Allah and His Messenger.
Being of his Shiites means adhering to his thought, his beliefs and following his lead in all his actions. May Allah bless him the day he was born, the day he was martyred and the day will be brought back to life.
The Second Sermon
In the Name of God, the Compassionate, the Merciful
The American Arrogance and the World
As a result of the American Administration vicious plots that aim at promoting its own interests at the expense of the interests of all the nations of the world with our region in its forefront, the entire world, including the Islamic world, is still suffering from local, regional and international problems.
We have seen the latest phase in fuelling these problems in the visit of the American Secretary of State that summoned several Arab foreign ministers she considers moderate to form a political alliance against those she considers extremists.
She aims at destabilizing the relations between these “moderate” countries and between Iran, Syria and the Islamic Resistance in Lebanon and Palestine. But, although she promised to produce some positive results in Palestine, she was not able to attain anything for the Palestinian people, for she does not have the means to pressurise the enemy's. The role she played was trying to incite the official authority against Hamas in an effort to fall the government. Such escalating tensions might lead to the catastrophe of civil war and this is probably the gaol the enemy in seeking.
In Iraq, the daily tragedy of barbaric massacres committed by the occupation and its allies, whether directly, goes on and on. In addition, the state of sectarian killing abduction and displacement continues aiming at creating a de facto partition that is supported by the occupation.
Iran faces the Arrogant project.
Iran is still being falsely accused of planning to produce the atomic bomb. But what America and its European allies really aim at is to deny Iran – the scientific nuclear technology that enables it and the Islamic world to serve the causes of economic development and prosperity.
America wants the Islamic countries to remain in need of the West on security economic and scientific fields.
Meanwhile, America talks about the sanctions that will be imposed on Iran, but Iran will confront all these threats, for it is fighting for the cause of freedom and dignity.
The North Korean Shock
The North Korean atomic test constituted a major shock to the Arrogant powers who exerted extensive pressure, to prevent it, especially that America, and its allies, wants to monopolize the possession of the bomb, but this does not include Israel that is said to have 200 nuclear heads, on the grounds that it is threatened. Such a claim is a black comedy that makes a widow laugh, for Israel is the one that constitutes a threat to the states of the region due to its strategic alliance with the US… Then Washington had to accept the Fact that both India and Pakistan possess the bomb. And now its North Korea's turn, for America did not offer the Koreans what they asked for regarding non-aggression.
Defying the US Policies
The challenges that the US face whether from states, liberation movements and those it calls "fundamentals" has made the US stumble in the countries it occupies directly, Iraq and Afghanistan, and indirectly – Palestine.
We believe that this arrogant state will be met by the nations’ rejection and confrontation of its policies.
In addition, problems are already facing the President of this administration inside his country, as a result of the various scandals that are besieging him.
God wants us to reject arrogance and to stand against all the unjust and to face all aggression pressures. He wants us to be free and dignified, for this is an integral part of the faith of unifying Allah that rejects any kind of slavery.
Lebanon in the political maze
Lebanon is still living in a political maze as a result of the rows that emerge every now and then and the accusations, both the loyalists and the opposition throw at one another. The calls for a dialogue might not be fruitful, for the Lebanese politicians are not the country decision makers, because there are foreign forces that are manipulating Lebanese decisions through embassies and international envoys.
Meanwhile, most of the Lebanese are living below the line the poverty, since their appetites can not be satisfied by holding Ramadan iftars, and making speeches that will only provide them with confusing statements. May Allah help the weakened in this country that is still in the hands of the well – off who have made their riches at the Lebanese people's expense, and by stealing the budget through the corruption system that plagues the so-called Lebanese state.
Courtesy:http://bayynat.org